4ماه از اینترنی گذشت.اینجوری ک نگاه میکنی میگی اعع؟؟چقد زود گذشت ولی .
همیشه فک میکردم(البته هنوزم همین فکر میکنم) ک قلب سختترین بخش ممکنهو بصورت بسیاار تا بسیااار.(هیچ کلمه ای رو برای توصیف احساسم نمیتونم بکار ببرم) اول بخش اینترنیم شد قلبروزای اولی ک گیجی ، نمیدونی چی ب چیه؟؟ کی ب کیه من کیم اینجا کجاست؟؟
روزایی ک خودمم از شدت گیجی و ترس همراه مریضام تا مرز سکته قلبی میرفتمو اگه اون اتنده مهربون نبود واقعا کم میاوردم و همونجا تو اورژانس جلوی همه میزدم زیر گریه.اگه نبود و اعتماد نمیکرد و از این اعتمادش ،اعتماد بنفس نمیگرفتم هیچ وقت نمیتونستم تنهایی و ی تنه دو تا سکته قلبی 3 صبحی ک انکال اون یکی اتند صرفا بظاهر باشعور بود و لطف میکرد جواب نمیداد رو منیج کنمبگم مث چی ترسیده بودمدلم میخواس گریه کنم ولی چشم امید دوتا خانواده بهم بوداونجا فهمیدم ک شود ولیک ب خون جگر شود.
قلب گذشتنورو و روان گذشتچشم و پوست گذشت(این چهارتای اخری هر کدوم 15 روزه) ی ماه از داخلیه کوفتی گذشتسر همه شون دهنم سرویس شد رسمن ولی از دور ک نگاه میکنی انگاری خیلی ام زود گذشته:///
دیروز بدون شک یکی ارز بدترین کشیکای عمرم بود ی اوپیوم پویزنینگ (مسمویت با تریاک) داشتم ک اتند محترم لطف کردن گفتن تا صبح دو ساعتی ی بار ویزیتش میکنی ک حالش ی وقت بدتر نشهو ی DKA ک اونم باید 4ساعتی ی بار میدیدمو ساعت 5 صبحم دوباره ی DKA دیگهمن عملا دیشب یک ساعتم درست نخوابیدمو از 5 صبح ک رفتم اورژانس فقط ی بار رفتم پاویون ی قهوه خوردم ک تا ظهر دووم بیارم دیگه تا ساعت 1.5 حتی نتونستم ی لحظه بشینم ی جا.18تا مریض داشتم تو بخش تا اینا رو دیدم شد 9 ساعت 8 گراند راند بود ک دوستم زنگ زد کجایی بیا ک شزوع شد گفتن حتمن باید باشین وگرنه حذف بخش میشین و من ب درجه ای از تباهی رسیده بودم ک گفتم گور بابای همشوننمیامنمیدونم قراره چی سرم بیاد ولی اصلن واسم مهم نبود تو اون لحظه
بعدشم راند و خلاصه پرونده و سونو و کشیدن آب پای مردم و تزریق داخل مفصلای بخش روماتو تا ساعت 1.5
نقطه عطف امروز همین اعتماد اتند روماتولوژیه ک خیلی راخت سرنگو میده دستم میگه برو آب زانوشو بکش.اینو تزریق کن تو زانوش
از دیگر زیبایی ها کشیکه این بود ک آسانسور خراب شدهو من باید سه طبقه رو دیشب تمام مدت با پله میرفتم
حالا هی خر شین برید پزشکیهی پشت کنکور بشینین ک بیاین پزشکی.
درباره این سایت