.



امتحان جراحی دارم 24 امروز بعدشم باید پروپوزالمو تحویل بدم.صبحآم بخش اطفالم و 2-3 روز درمیونم عصرآ کشیکپشت بند امتحان جراحی 3-4 تا امتحان دیگه ام درامو تازه بعد از اون باید بشینم واسه غول آخر ( امتحان پره اینترنی ) بخونم.ب معنای واقعی کلمه دارم دچار واپاشی مغزی و روحی و جسمی میشم.

عملا وقت استراحت کردن ندارم تو دو هفته اخیر حداکثر تایم خواب شبانه روزم 5 ساعت بودهدقیقا تو سخترین مرحله این بازی اممدام با خودم میگم نمیتونم ببرمامکان ندارهخیلی سختهیعنی میتونم ببرم؟؟


کاشکی ببرم!!


4ماه از اینترنی گذشت.اینجوری ک نگاه میکنی میگی اعع؟؟چقد زود گذشت ولی .

همیشه فک میکردم(البته هنوزم همین فکر میکنم) ک قلب سختترین بخش ممکنهو بصورت بسیاار تا بسیااار.(هیچ کلمه ای رو برای توصیف احساسم نمیتونم بکار ببرم) اول بخش اینترنیم شد قلبروزای اولی ک گیجی ، نمیدونی چی ب چیه؟؟ کی ب کیه من کیم اینجا کجاست؟؟

روزایی ک خودمم از شدت گیجی و ترس همراه مریضام تا مرز سکته قلبی میرفتمو اگه اون اتنده مهربون نبود واقعا کم میاوردم و همونجا تو اورژانس جلوی همه میزدم زیر گریه.اگه نبود و اعتماد نمیکرد و از این اعتمادش ،اعتماد بنفس نمیگرفتم هیچ وقت نمیتونستم تنهایی و ی تنه دو تا سکته قلبی 3 صبحی ک انکال اون یکی اتند صرفا بظاهر باشعور بود و لطف میکرد جواب نمیداد رو منیج کنمبگم مث چی ترسیده بودمدلم میخواس گریه کنم ولی چشم امید دوتا خانواده بهم بوداونجا فهمیدم ک شود ولیک ب خون جگر شود.

قلب گذشتنورو و روان گذشتچشم و پوست گذشت(این چهارتای اخری هر کدوم 15 روزه) ی ماه از داخلیه کوفتی گذشتسر همه شون دهنم سرویس شد رسمن ولی از دور ک نگاه میکنی انگاری خیلی ام زود گذشته:///

دیروز بدون شک یکی ارز بدترین کشیکای عمرم بود ی اوپیوم پویزنینگ (مسمویت با تریاک) داشتم ک اتند محترم لطف کردن گفتن تا صبح دو ساعتی ی بار ویزیتش میکنی ک حالش ی وقت بدتر نشهو ی DKA ک اونم باید 4ساعتی ی بار میدیدمو ساعت 5 صبحم دوباره ی DKA  دیگهمن عملا دیشب یک ساعتم درست نخوابیدمو از 5 صبح ک رفتم اورژانس فقط ی بار رفتم پاویون ی قهوه خوردم ک تا ظهر دووم بیارم دیگه تا ساعت 1.5 حتی نتونستم ی لحظه بشینم ی جا.18تا مریض داشتم تو بخش تا اینا رو دیدم شد 9 ساعت 8 گراند راند بود ک دوستم زنگ زد کجایی بیا ک شزوع شد گفتن حتمن باید باشین وگرنه حذف بخش میشین و من ب درجه ای از تباهی رسیده بودم ک گفتم گور بابای همشوننمیامنمیدونم قراره چی سرم بیاد ولی اصلن واسم مهم نبود تو اون لحظه

بعدشم راند و خلاصه پرونده و سونو و کشیدن آب پای مردم و تزریق داخل مفصلای بخش روماتو تا ساعت 1.5

نقطه عطف امروز همین اعتماد اتند روماتولوژیه ک خیلی راخت سرنگو میده دستم میگه برو آب زانوشو بکش.اینو تزریق کن تو زانوش

از دیگر زیبایی ها کشیکه این بود ک آسانسور خراب شدهو من باید سه طبقه رو دیشب تمام مدت با پله میرفتم

حالا هی خر شین برید پزشکیهی پشت کنکور بشینین ک بیاین پزشکی.


هر چی بیشتر فک میکنمکمتر ب نتیجه میرسم.این حجم از اتفاق توی کمتر از 6 ماههمونقدر ک مسخره اس،نگران کننده و ترسناکه.

و واقعیت اینه ک ما تو بی در و پیکرترین مملکت ممکن زندگی میکنیم.مملکتی ک متخصص عفونی اینترنه بدبختشو مجبور میکنه تو این شرایط 30 روزه ماه رو بیمارستان باشه،بدون داشتنه حداقله تجهیزات.و جای اعتراضی هم نباشهچون اتند نامحترم جز مسئولین دانشگاهه و کسی جرات اعتراض بهشو ندارههنوزم درک این حجم از بی شرفی برام غیرقابل فهمه.کسی ک حتی وقتی آدمو با ی ماسک ساده جراحی میبینه میگه چرا پوشیدی مردم وحشت میکنن.

نمیدونم اسمش خوش شانسیه یا چی، این ماه رو بخش عفونی یا حتی اون بیمارستان کوفتی نبودنولی میدونم همین الان ک اساتید ن ما رو آف کردن ی عده دارن هر روز بین مریضای کرونایی میچرخن بدون اینکه اتندی بالاسرشون باشه.

نمیدونم تا اردیبهشت ک روتیشن بخش عفونیمه، این اپیدمیه کوفتی تموم میشه یا نهولی از همین الان دلم واسه همگروهیه فعلیم ک فروردین عفونیه کبابهگرچند منم میرم همون بیمارستانی ک سانتر کروناسفقط بخشم عفونی نیس

میدونی میگن ن قضات خوبی نمیشن بخاطر احساساتشون ولی بنظر من دنیا خیلی جایه قشنگتری بود اگه اونایی بودن ک قوانینو وضع میکردن.استدلاله اتندای ن واسه آف کردنه ما این بود ک شمام جایه بچه های منب همون اندازه ک من نمیخوام امروز بچه هایه خودم در معرض باشن شمام نباید باشینبخصوص تو این بیمارستان ک شما مسئولیتی ندارین

اره الان ی عده میتونن بگنتو رفتی رشته پزشکی و باید پیه همه چیشو ب تنت بمالیولی هیچ جایه دنیا ی سربازو بدون لباس و مهمات نمیفرستن خطه مقدم.چون تنها نتیجه اش از دست رفتنه نفراتتهچجوری توقع دارین ی آدم بدونه حتی ی ماسک بره جلومثه اینه ک ی سربازو با لباس معمولی بدون حتی ی سلاح بفرستی تو قلب دشمن و توقع داشته باشی کله پایگاهه دشمنو کن فیم بکنه.

گرچند خط مقدمه ما نباید بیمارستانمون میبودباید فرودگاه ها و مرزامون میبود ک الان توی خونه با دشمن نمیجنگیدیمدویاره مسئولینمون حماسه آفریدن.

این روزا حتی یک لحظه واسه جونه خودم نگران نبودمولی فکر سلامتیه خانواده ام با کلی بیماریه زمینه ای مثل خوره افتاده بجونمفکر اینکه نکنه من ناقل بوده باشمک هنوز این دوره کمونه لعنتی باشه.فکر اینکه با دستاسه خودت مرگو ب خونه آورده باشی.

ولی چیزی ک این روزا بیشتر از همه آزارم میده،خود خواهی و حماقته مردممونهآدمایی ک بدون توجه میرن خرید عید و تنها دغدغه شون رنگ و استایله موشونه.آدمایی ک میگن اینا همش حرفا و تصورشون اینه ک این مشکلات فقط واسه دیگرونهآدمایه احمقی ک با احمالشون هم ب سلامته خودشون گند میزنن ، هم ب سلامت جامعه.

تو رو خدا بشینین خونه هاتون.باور کنین رد کردن سال نو بدون لباسه جدید در مقابل سلامتیتون ذره ای اهمیت نداره.نمیفهمم واقعا ی عده هنوز بفکر عید دیدنی رفتنن تو این شرایط ک اینقد این خریده واسشون اهمیت داره.میدونی ما ایرانیا اگه زور بالا سرمون نباشه درست نمیشیم.تا وقتی حکومت نظامی اعلام نشهمردمه ما خونه نشین نمیشن.

 

+این روزا بیشتر هوایه همو داشته باشیناز گفتنه دوست دارم نترسینشاید این آخرین فرصت باشه.

نا امید نباشیننترسینولی رعایت کنین.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Amanda همه چی تو هم آج حرگرافیک ...